سمینار پژوهشی

سمینار پژوهشی بررسی مشکلات رایج تکنیکی دانشجویان پیانو و تلاش عملی برای یافتن راه حل

پروفسور موریتس ارنست، دکتر پویان آزاده

هفته پژوهش دانشگاه هنر تهران[۱] (اپلیکیشن سکایپ با حضور ۱۶۷ شرکت کننده)

پویان آزاده : ممنون از مورتیس ارنست، پیانیست و چمبالیست مشهور آلمانی که در این سمینار مشترک شرکت کردند تا درباره مسائل و مشکلاتی که دانشجو‌یان پیانو در ایران با آن درگیر هستند، توضیحاتی بدهند و راه‌ حل‌های عملی برای این مشکلات را مطرح بکنند.

این سمینار ابتدا به سوالات طرح شده در زمینه‌ی آموزش پیانو می پردازد و این موضوعات را به شکل کوتاه در حد پانزده دقیقه طرح می کنیم. و بعد دو نفر از دوستان اعلام آمادگی کردند که اجرایی داشته باشند و در آخر هم یک بخش پرسش و پاسخ داریم که دوستان سوالات را مطرح می‌کنید و آقای ارنست و من پاسخ می دهیم.

خوشبختانه موریتس ارنست با توجه به اینکه قبلاً هم مستر کلاس های زیادی را در ایران داشتند و به دانشگاه هنر هم دعوت شده بودند و همچنین به شکل رسمی کنسرت و مسترکلاس در جشنواره های فجر داشتند، شناخت عملی از آموزش پیانو در ایران از اجرا تا آموزش دارند.

اولین سوالی که به شکل کلی مطرح می‌شود، این هست که: دلیل اینکه دانشجویان و نوازنده‌های ما، در ارائه موزیکال قطعات موسیقی کلاسیک (که در اینجا منظور موسیقی کلاسیک اروپایی است) با مشکل مواجه می شوند چیست؟ البته اجرایشان شاید از نظر تکنیکال خوب باشد ولی در موزیکالیته مقداری ضعف هست. حالا میخواهیم از ایشان هم بپرسیم و با توجه به تجربیاتی که دارند، بگویند که این موضوع از کجا نشئت می گیرد آیا منشا فرهنگ شنیداری یا چیز دیگری هست.

ارنست : این مشکلی که در بیان و تفسیر دیده می شود، در دانشجویان آسیایی یا چینی هم وجود دارد. شناخت این فرهنگ، برای اجرای موسیقی کلاسیک اروپای خیلی مهم است و باید با این فرهنگ درگیر بشویم. این موضوع، مثل زبان و ادبیات است و درگیری و شناخت بیشتر نسبت به زبان ادبیات و فرهنگ جامعه به ما بسیار کمک می کند. همانطور که برعکس این قضیه هم هست مثلا شناخت موسیقی ایرانی برای من که ایرانی نیستم نیاز به درگیری و شناخت بیشتری دارد. و در کل قرار گرفتن در محیط زندگی به اجرای بهتر کمک می کند.

آزاده از ارنست سوالاتی به آلمانی  درباره نقش پدال می پرسد و می گوید: با توجه به درک و دریافت خودم نسبت به دانشجویان شخصا متوجه شدم پدال خیلی سیستماتیک استفاده می‌شود و بعضا کاملا نا آگاهانه استفاده می شود، می‌خواهم نظر آقای ارنست را هم بدانیم که آیا چنین چیزی وجود دارد؟ و اگر هست، چه دلیلی می تواند داشته باشد؟

ارنست : قطعاً. یکی از موضوعات مهمی که از سنت موسیقی اروپایی می آید پلی فونی هست. شاید تفاوت پلی فونی با هموفونی و موسیقی ایرانی که اونیسون یا هتروفون هست، گوش ما را خیلی تربیت نکرده که بتوانیم همزمان چند صدا را به طور طبیعی و آموزشی بشنویم. برای همین، نواختن قطعات پلی فونی به عنوان یک راه حل برای اینکه بهتر بتوانیم پدال را کنترل کنیم، خیلی میتواند به ما کمک کند.

آزاده : همان گونه که تصور میشد نظر ایشان هم می تواند به موضوع فرهنگ موسیقی اشاره داشته باشد به دلیل شکل گیری فرهنگ شنیداری متفاوت. شنیدن مستقیم و غیر مستقیم سازهای ایرانی همچون سنتور و سه‌تار. سازهایی که صدایشان میوت نمی‌شود و دمپر ندارند و در نتیجه این موضوع در تفسیر پیانو کلاسیک اروپایی روی ما تاثیر گذاشته است و یکی از موضوعاتی که می تواند به ما کمک کند اجرای پلی‌فونی است. همچنین ضبط تمرینات بدون پدال و با پدال و مقایسه کردن می‌تواند مفید باشد و از این طریق می توان به کنترل بیشتر در پدال رسید.

ارنست : در بحث پدال همیشه پیشنهاد من حتی به دانش آموزان اروپایی این است که اجرای خودتان را ضبط کنید مخصوصا وقتی که درباره موسیقی باروک صحبت می‌کنیم. یک نسخه را کاملاً بدون پدال امتحان کنید و بعد پدال را به سلیقه خودتان هر طور که فکر می کنید خوب است اضافه کنید سپس شما می توانید این دو نسخه را که خودتان ساخته اید باهم مقایسه کنید و همزمان، با دقت نت را همراه با آن بخوانید(دنبال کنید)؛ با اینکار شما میتوانید حس کنید که پدال کدام خط(منظور خط ملودی در موسیقی) را از بین می برد و همچنین روی کدام خطوط تاکید می کند. یک مثال کوچک برای شما میزنم.

” آقای ارنست پیانو مینوازد و مقایسه می کند”

بنابراین میبینیم که پدال گاهی باعث کمرنگ شدن یک خط ملودی می شود و به همین خاطر است که موسیقی ما اساساً بدون پدال است و پدال به عنوان یک چاشنی کوچک اضافه می شود. اما صادقانه بگویم این رویکرد در موسیقی دبوسی تغییر می کند.

دبوسی به شدت تحت تاثیر موسیقی آسیایی و آهنگسازانی مثل گاملان و السان بود که دیدگاه متفاوتی نسبت به رویکرد صدادهی داشتند و پدال قسمتی سازنده در ساختن موسیقی و آهنگسازی آنها بود ولی در بخش اعظمی از موسیقی سنتی اروپایی پدال موضوعی است که بعداً اضافه شده است و به صورت طبیعی در همه ی زمان ها وجود نداشته است و این همان تفاوت بین فرهنگ های موسیقیایی است و همانطور که گفتم باید این موضوع را با تربیت کردن گوش هایتان حل کنید.

آزاده : موضوعی که گفته شد، درباره ی فرهنگ موسیقیایی هم وجود دارد . فرهنگ موسیقیایی از چه پارامترهایی تاثیر می پذیرد؟ منظور این است که ما ایرانی هستیم و فرهنگ شنیداری متاثر از موسیقی ملی داریم. آیا شما تجربیاتی در این باره دارید ؟ منظورم دانشجویان ایرانی هستند که به دلیل تاثیر موسیقی کلاسیک ایرانی، مشکلاتی در این رابطه داشته باشند.

ارنست : بله.پدال یک مسئله است و موضوعات و مسائل مهم دیگری هم وجود دارد . به عنوان مثال، اینکه چگونه یک فراز (phrase) ساخته میشود؛ اینکه چگونه باید یک خط ملودی بسازیم. ملودی های اروپایی در واقع ساده تر هستند . این ملودی ها اساساً تعریف شده ترند.(نسبت به ملودیهایی که در موسیقی ایرانی میشنویم) بنابراین، همیشه این یک وظیفه برای معلمان است که به دانش آموزان بیاموزند که چگونه باید یک خط ملودی بسازند. ولی این کار قطعاً کاملا پیچیده است. در واقع برای موضوعاتی مانند پدال و صدا، می توانیم طبق دستور العملهای متفاوتی برخورد کنیم ولی از لحاظ ساختن خطوط ملودی ، مشکلات پیچیده تری وجود دارد. بخاطر اینکه ملودی در واقع قلب موسیقی است. بنابراین آموختن این موضوع و همچنین درک تنش (Tension ) و رهایی (release ) و اینگونه مسائل در ملودی سخت است. به این دلیل که بخشی از این موضوع، به علت ساختار هارمونیک قطعات است. شما باید اطلاعاتی در زمینه ی هارمونی داشته باشید. منظور من این است که وقتی شما دانش هارمونی داشته باشید،این مشکلات هم راحت تر حل میشوند. ولی در کل بنظرم صحبت کردن درباره ی ساختن خطوط ملودی (melodic lines)، سخت ترین قسمت تدریس است.

آزاده: مشکل، این تاثیر پذیری فرهنگی است و این موضوعی است که به دلیل تجربه آن طرف، با نوازنده های آلمانی در گیر بودم،که شامل دانشجوها و همچنین سطوح پایین تر مثل دانش آموزان هنرستان موسیقی، تجربه کردم و به همین خاطر از ایشان سوال کردم. چون این تفاوت را حس کردم و در آنجا احساس میکردم که موزیکالیته به شکل ذاتی بهتر و دقیق تر درک میشود. موضوعی که درکش برای دانشجویان در ایران کمی مشکل است.آقای ارنست علاوه بر پدال بر فراز و همچنین ساختن خط ملودی تاکید می کند. به نظر می رسد با نظارت یک استاد میتواند نتیجه بهتری حاصل شود.

سوالات دیگری هم وجود دارد. در رابطه با روش تمرین : به نظر شما چگونه می توانیم برای آماده سازی یک قطعه تمرین کنیم ؟ آیا شما پیشنهادی برای برنامه ریزی دارید؟ به عنوان مثال چگونه می توانیم به تمپوی مناسب در قطعات برسیم؟ در واقع این یکی از رایج ترین سوالاتی هست که دانشجویان ایرانی می پرسند.

ارنست : بله. خب البته به سطح هنرجوها بستگی دارد؛ ولی من همیشه دو چیز را پیشنهاد میکنم . یکی از آن ها این است که اول از همه، سعی کنید که یک بررسی اجمالی از کل قطعه انجام بدهید. و به این طریق کل آن را چند بار بنوازید. این به این معنی نیست که باید قطعه را به خوبی بنوازید؛ بلکه شما نیاز دارید که به این شناخت برسید که چه اتفاقاتی قرار است در طول قطعه بیفتد. به نظر من این خیلی مهم است که شما یک تصویر کلی از قطعه در ذهنتان داشته باشید.

آزاده: بله مهم ترین مسئله این است که چگونگی شکل گیری قطعه را بررسی کنیم و اتفاقات تکنیکال را مرور کنیم. این بررسی ها مهم است تا ببینیم چه اتفاق ذهنی برای ما ایجاد می کند. در واقع داشتن این آمادگی ذهنی نسبت به قطعه، می تواند بسیار مفید باشد.

ارنست: مورد بعدی، چیزی است که من همیشه می گویم. به این خاطر که وقتی شما اول، کل یک قطعه را بررسی می کنید، متوجه خواهید شد که کدام بخش ها دشوارتر هستند. همیشه در ابتدای تمرین با سخت ترین بخش ها شروع کنید؛ زیرا این قسمتها بیشترین زمان را نیاز دارند. من فکر می کنم بیشتر دانشجویان این اشتباه را می کنند که یک قطعه را از اول آن شروع میکنند؛ که در اکثر مواقع معمولاً ساده ترین قسمت یک قطعه است. برای مثال یک سونات را در نظر بگیرید. اغلب اوقات در اواسط موومان اول هنرجو به چالش های زیادی برخورد می کند و دچار مشکل می شود. بنابراین، خوب است همیشه از دشوار ترین قسمت های یک قطعه تمرین را شروع کنیم.

آزاده: در واقع این یک روش تمرین است که آقای ارنست پیشنهاد می کند. وقتی ما یک بررسی کلی از قطعه داشته باشیم و بدانیم که اوج ها و فرودهای  قطعه کجاست و همچنین نقطه ی اوج اصلی قطعه را بدانیم، بهتر می توانیم برای تمرین برنامه ریزی بکنیم . و بیشتر وقت گذاشتن روی قسمت های سخت تر قطعه، شیوه ای است که میتواند خیلی کمک کننده باشد.

ارنست: من طرفدار تمرین بسیار آهسته هستم و در واقع این چیزی است که بیشتر دانشجویان در هرجای دنیا به آن علاقه دارند تا زمانی که شما قادر به نواختن یک قطعه با تمپوی(سرعت) کم نباشید، هیچوقت نمی توانید که آن را سریع تر بنوازید.اگر فقط به دنبال سریع نواختن قطعات باشید قطعا نمیتوانید ایرادات هایتان را به خوبی بشنوید؛ممکن است ظاهرا به تمپوی مورد نظر برسید ولی هیچگاه یک نتیجه ی حرفه ای نمیگیرید پس بنابراین اول از همه مهم ترین چیز این است که بتوانید آن را با سرعت بسیار آهسته بنوازید و سپس به تدریج سرعت را بالا ببرید تا به سرعتی که نیاز دارید برسید، اینکار کاملا مناسب است و صد در صد تضمین می کنم که شما می توانید آن را انجام دهید. اگر شما در این قسمت از یادگیری یک قطعه صبور باشید، ادامه کار بسیار راحت تر خواهد بود،در واقع اینکار در ابتدا نیاز به صبوری و حوصله ی زیادی دارد ولی در نهایت شما پاداش این صبوری را با یادگیری صحیح قطعه بدست می آورید.

آزاده: بله برای یک اجرای درست و تمیز و مطمئن باید تمرین را با تمپوی پایین شروع کنیم و خیلی تدریجی به بالا برسانیم و این همان چیزی است که همیشه در کلاس ها روی آن تاکید می شود.

یک سوال مطرح شده ی دیگر: نظر شما درباره ی تمرین گام و آرپژ چیست؟ آیا ضروری است که هرروز گام و آرپژ یا حتی اتود بنوازیم؟ ایده ی شما در این رابطه خصوصا برای دانشجویان در این سطح چیست؟

ارنست:صادقانه بگویم من هیچوقت اینکار را در زندگی ام انجام ندادم؛ من همیشه اعتقاد دارم که اگر شما رپرتوار خود را با دقت انتخاب کنید، از پس آن برخواهید آمد بنابراین اگه شما چیزهایی مثل اتود های شوپن را تمرین میکنید دیگر نیازی نیست که آرپژ بنوازید ولی در غیر این صورت باید وضعیت خود را بررسی کنید؛ منظور من این است که تمرین کردن گام و آرپژ قرار نیست آسیبی به شما برساند؛ صادقانه بگویم اینکار هیچوقت بد نیست و با انجامش فقط پیشرفت میکنید اگرچه من روی اینکار پافشاری نمیکنم چرا که این یک بحث خیلی تکنیکال است و شما نمیتوانید موزیکالیته ی خود را با آن تمرینات ارتقاء دهید بنابراین رویکردی که من ترجیح میدهم این است که رپرتوار خود را به نحوی انتخاب کنید که برای اجرای آن مجبور به تسلط بر تمرینات گام و آرپژ نباشد پس برای من کارکردن روی یک اتود شوپن یا حتی یکی از اتود های خوب چرنی بسیار جذاب تر از نواختن چندین گام و آرپژ و امثال آن خواهد بود ولی به هرحال تمرین گام و آرپژ هم کار خوبی است که انگشتان شما تربیت بشود.

آزاده: در واقع شاید این پیشنهاد برای یک نوازنده در مقطع دانشگاه مناسب باشد؛ آیا برای هنرجویی که در مقطع هنرستان تحصیل می کند هم همین پیشنهاد را دارید؟ آیا آنها هم نیازی به نواختن گام ها ندارند؟

ارنست: بله. اتود های متنوعی برای هر سطحی از نوازندگی وجود دارد همانطور که میدانید ما در کنار اتودهای کنسرتی  اتود های ساده تری هم داریم؛پیانو از لحاظ تنوع رپرتوار یک ساز فوق العاده است بنابراین نیازی نیست که هیچوقت در این باره نگران باشیم؛ما همیشه میتوانیم رپرتوآر مناسب را برای هر جایگاهی پیدا کنیم.ایراد گام و آرپژ نواختن این است که اینکار می تواند به سرعت تبدیل به یک عمل کاملا مکانیکی شود ولی همانطور که میدانید شما باید انگشتانتان را طوری تربیت کنید که خواسته های موزیکال شما را هم برطرف کند.اگر شما  پشت پیانو روزنامه بخوانید و ساعت ها گام و آرپژ بنوازید، قرار نیست به جایگاه خاصی برسید،بعد از مدتی شاید صرفا انگشتان سریع تری داشته باشید، شاید هم نه.

آزاده: به نظر می رسد تمرینات ناآگاهانه می تواند بهره وری شما را به سمت اجرایی مکانیکی و بدون آگاهی هدایت کند.

ارنست: درواقع شما می توانید روی گام و آرپژ و امثال آنها کار کنید ولی باید بر روی تمرین خودتان نظارت داشته باشید؛ همیشه به سرعت آهسته برگردید و بررسی کنید که در حال انجام تمریناتی نباشید که از نتها و اهداف اصلی غافل شوید؛ همچنین میتوانید سعی کنید که آرپژ ها را به صورت موزیکال بنوازید تا به این طریق مشکلی را برطرف کنید بطور مثال فرض کنید من میتوانم آرپژ ها را به صورت ساده بنوازم حالا خوب است که آنها را با یک کرشندو یا دکرشندو بنوازم یا مثلا با یک جمله بندی متفاوت و امثال این روش ها؛به این طریق می توانیم گام و آرپژ را موزیکال تمرین کنیم. البته من فکر می کنم که بهتر است این کار را در یک اتود یا یک قطعه واقعی انجام دهیم.

“آقای ارنست در اینجا حالت های موزیکال یک آرپژ را روی پیانو اجرا میکند”

اکنون میبینید که اینگونه تمرین کردن بسیار مفید تر است زیرا علاوه بر انگشتان، ذهن شما را تربیت می کند.همانطور که میدانید ما به هر دوی اینها نیاز داریم بنابراین کارکردن صرفا روی انگشتان فایده زیادی ندارد.

آزاده: اکنون به علت محدودیت زمان به بخش دوم یعنی  دو اجرا را باهم خواهیم شنید.

“صدرا مهشید فر بخشی از سونات فا ماژور شماره بیست و سه از هایدن را اجرا می کند”

ارنست: بسیار عالی نواختی! در اینجا دقیقا همان مشکلی که درباره اش صحبت کردیم مطرح است؛ همانطور که میبینی این یک سونات است که فراز(جمله) ی اول آن اساسا تا میزان دوازدهم ادامه دارد پس در اینجا یک وظیفه مهم برای تو وجود دارد، منظورم این است که به طرز جالبی در اینجا یک جمله ی دوازده میزانی در ابتدای قطعه میبینیم که جایگزین  جمله ی هشت میزانی که در موسیقی کلاسیک مرسوم است آمده است بنابراین در اینجا مهم است که تو بتوانی مسیر موسیقی را پیدا کنی.

آزاده: در واقع اینکه بدانیم سمت و سوی ملودی به چه سمتی است و فراز و نشیب هر جمله را بشناسیم.

“آقای ارنست دوباره این جمله را مینوازد و فراز و نشیب آن را مشخص میکند و سپس صدرا دوباره سعی می کند”

ارنست: بله خیلی بهتر شد البته باید توجه کنیم که نت های زینت که در کنار نت ها می آیند همیشه مانند یک چاشنی هستند و نباید بیش از حد به آنها اهمیت دهیم و نباید خیلی واضح باشند. در واقع صحبت ما راجع به یک جمله و تعیین کردن بخش های مهم و کم اهمیت آن است و این همان موضوعی است که من پیشتر راجع به آن صحبت کردم و بنظرم مهم ترین مشکل در بین دانشجویان است.

“در این بخش فاطمه خوشقد و ارسلان یوسفی یک تنظیم چهاردستی از قطعه ی رقص مردگان اپوس چهل از سن سانس را اجرا می کنند و  آقای ارنست ضمن تمجید از این اجرا، اشاره کردند که به علت ضعف در شرایط آکوستیک محیط و کیفیت صدا نمی توان نظر تخصصی در این اجرا داد”

آزاده: طبق سوال یکی از شرکت کننده ها،نظر شما درباره تنفس هنگام نواختن چیست؟

ارنست: اول از همه باید بگویم که هیچوقت تنفس را فراموش نکنید چرا که یکی از مهم ترین هاست؛شاید عجیب باشد ولی این مشکل را حتی در نوازنده های حرفه ای هم میبینیم. اکثر اوقات وقتی به قسمت های دشوار یک قطعه می رسیم شروع به نگه داشتن نفسمان می کنیم و این است که شرایط را حتی دشوار تر می کند بنابراین نکته ی شماره یک این است که همیشه باید تنفسمان را کنترل کنیم و به همین دلیل است که من فکر می کنم تمرین آهسته بسیار خوب است چون وقتی به سراغ تمرین آهسته می رویم دیگر نگرانی راجع به توانایی های تکنیکی مان نداریم و در اینجا می توانیم به راحتی تنفسمان را کنترل کنیم.

مورد بعدی قطعا این است که هنگام نواختن خطوط ملودی باید سعی کنیم مانند یک خواننده نفس بگیریم بنابراین من فکر می کنم ایده ی خوبی است که همراه با یک خواننده تمرین کنیم مثلا یک لید(ترانه) را با آن آکمپانیمان(همراهی) کنیم زیرا اینجاست که شما یاد میگیرید که چگونه در تنفس با یک خط ملودی همراه شویم که برای من این همان نکته ی شماره دوم است. می توانید قبل از شروع یک جمله نفس بگیرید و سعی کنید هنگام فرود ملودی شما هم نفستان را رها کنید. امیدوارم متوجه منظورم شده باشید.

ظاهرا سوالات زیادی وجود دارد،یک نفر در رابطه با استراحت بین جمله ها پرسیده است. در رابطه با جمله بندی قطعات من همیشه سعی می کنم که اول در ابتدا خط ملودی و مسیر آن و اوج و فرود آن را بفهمم؛ من فکر می کنم که اینکار برای موسیقی کلاسیک و رمانتیک بسیار مهم است چون ملودی اساس این موسیقی ها است.در این موسیقی ها ما با خط ملودی و همچنین آکمپانیمان(همراهی) مواجه هستیم.اگر راه حلی برای خط های ملودی داشته باشیم،استراحت بین جمله ها جای خودشان را پیدا خواهند کرد.

“یکی از شرکت کننده ها راجع به کتاب آناماگدالنا باخ می پرسد”

ارنست: نظر من درباره ی کتاب آناماگدالنا باخ این هست که یک مجموعه ی کاملا زیبایی است؛ این مجموعه را باخ برای همسر دومش جمع آوری کرده است. در کل مجموعه ی بی نظیری است و شما می توانید با نواختن قطعاتش درس های زیادی بگیرید.

“شرکت کننده دیگری راجع به متد آموزشی بیر[۲]Beyer می پرسد”

ارنست: بیر! در جواب به این سوال باید بگویم که متد های بسیاری برای یادگیری پیانو وجود دارند اما من این متد را نمی شناسم.

” شرکت کننده ای می پرسد چگونه باید قطعه ای با بافت پلی فونیک را اجرا کنیم”

ارنست: برای اجرای موسیقی پلی فونیک باید همیشه اول از همه بدون پدال تمرین کنید زیرا ما باید هر صدا و جمله بندی و مسیر آن را به صورت کاملا شفاف و واضح بشنویم و تک تک صدا ها باید قابل شنیدن باشند بنابراین این اولین کاری است که باید انجام بدهیم و سپس می توانیم درباره ی اضافه کردن پدال تصمیم بگیریم. من نمیگویم که هنگام نواختن قطعات باخ نباید از هیچ پدالی استفاده کنیم و لازم نیست  اینگونه سخت گیرانه برخورد کنیم ولی اضافه کردن پدال در اینجا باید بسیار کنترل شده باشد و به همین دلیل است که پیشنهاد من همیشه در ابتدای کار، نواختن آنها بدون پدال است؛در واقع از دیدگاه من ما می توانیم موسیقی باخ را بدون هیچ پدالی بسیار زیبا بنوازیم ولی اگر حس می کنید در جایی از یک قطعه به پدال نیاز پیدا کردید، می توانید اضافه کردن کمی پدال را امتحان کنید اما فراموش نکنید که اینکار دومین یا حتی سومین قدم در پیدا کردن تفسیر شخصی شما است.

“یکی از شرکت کننده ها می پرسد چگونه می توانیم تکنیک تریل را در نوازندگی تقویت کنیم”

ارنست: این سوال سختی است؛برای پیشرفت در نواختن تریل به زمان و صبر زیادی نیاز دارید. من نمی دانم که مشکل شما دقیقا چیست ولی چیزی که همیشه پیشنهاد می کنم تعویض انگشت گذاری است.اکثر هنرجویان سعی می کنند که تریل را فقط با انگشت دو و سه بنوازند ولی اگر کمی توجه کنید متوجه خواهید شد که می توانید انگشت گذاری های غیر معمول جدیدی پیدا کنید که می توان نواختن تریل را برای شما آسان تر کند به عنوان مثال برای من تریل یک و سه یک روش فوق العاده برای نواختن تریل است بنابراین بعد از پیدا کردن انگشت گذاری مناسب خودتان سعی کنید که با آن تمرین نمایید. برای نواختن تریل های طولانی مشخصا انگشت های شما خسته خواهند شد.سعی کنید در طول نواختن آنها به تعویض انگشت گذاری فکر کنید مثلا می توانید با تریل یک و سه شروع کنید و در ادامه با تریل دو و سه ادامه دهید.من برای نواختن تریل های خیلی طولانی از این شیوه استفاده می کنم:من از انگشت گذاری های مشخصی استفاده می کنم مثل: دو و سه-یک و چهار-دو و سه-یک و چهار؛ که برای این کار به حرکت مشخصی در مچ نیاز است؛ با اینکار می توانیم سرعت تریل خود را افزایش دهیم البته توجه کنید که من این موضوع را در اینجا در مقایسه با یک کلاس واقعی بسیار ساده و مبتدی توضیح دادم.

“شرکت کننده دیگری راجع به موسیقی دبوسی و امپرسیونیسم می پرسد”

ارنست: درباره ی دبوسی همانطور که می دانید او عنوان امپرسیونیست را برای خودش رد می کند و این واقعی است زیرا در زبان او امپرسیونیست در واقع یک واژه ی بد بود درست مانند واژه ی باروک. اگر شما در زمان باخ کسی را باروک خطاب می کردید به این معنا بود که او دیوانه است به همین خاطر بود که دبوسی این واژه را رد می کرد اما اکنون ما این دوره را امپرسیونیسم می نامیم. دبوسی هیچگاه نمی خواست که موسیقی اش در صدا غرق شود. .او مخترع بسیاری از فرم های موسیقیایی جدید بود و این به این معنی است که فرم برای او بسیار پر اهمیت بوده است و نشان می دهد که چرا واژه ی امپرسیونیست را رد می کرد پس حواستان در موسیقی او به فرم باشد.

“یکی از شرکت کننده را درباره ی چگونه آزاد و سبک تر نواختن اوکتاو های موزیکال می پرسد”

ارنست:بله در واقع نواختن اوکتاو ها معیاری برای آزادی مچ است.کوتاه بگویم، وقتی اکتاو ها را با هر سرعتی تمرین می کنید همیشه از آخرین نت یک گام یا هرچیز دیگر شروع کنید نه از ابتدای آن.

“آقای ارنست نحوه ی تمرین اوکتاو ها را روی پیانو نشان می دهد”

و یک موضوع مهم دیگر درباره ی نواختن اوکتاو ها،وضعیت انگشت شست است که مقداری تنش در آن وجود دارد زیرا در حالت عادی انگشت شست سرعت شما را هنگام نواختن اکتاو ها محدود می کند. بنابراین باید به این نکات توجه کنیم.

“در ادامه یکی از شرکت کنندگان سوالی در رابطه با باس آلبرتی در سونات هایدن می پرسد و آقای ارنست برای او روی پیانو باس های آلبرتی موجود در آن سونات را تحلیل می کند”

ارنست: سوالات زیادی وجود دارند که اگر ادامه بدهیم طول این مکالمه می تواند به ساعت ها برسد.

آزاده: بله. ممنون از شما. دانشجویان زیادی هم سوال هایی در رابطه با اجرا و غیره در واتساپ پرسیده اند؛ شاید بتوانیم جلسه دیگری داشته باشیم و یا اگر به ایران آمدید برای دانشجویان جلسه ای برگزار کنید.

ارنست: ممنونم. بسیار لذت بردم.

[۱] ۲۵ آذر ۱۳۹۹

[۲] متد ‌بایر‌Beyer که در ایران به اشتباه بیر نام گرفته است متد آموزشی آلمانی است که در آلمان منسوخ شده است